سفر من به شیراز و اقامت در هتل ۵ ستاره بزرگ
وقتی اسم شیراز میاد، بیشتر ما یاد شعر حافظ، باغهای سرسبز و عطر بهارنارنج میافتیم. اما برای من، این سفر معنای دیگهای داشت؛ چون تصمیم گرفتم تجربهای متفاوت داشته باشم و برای اولین بار در هتل ۵ ستاره بزرگ شیراز اقامت کنم.
از همون لحظه ورود، همهچیز حس یک سفر لاکچری و راحت رو بهم داد. لابی هتل با طراحی شیک و فضای دلبازش، پر از انرژی مثبت بود و برخورد گرم کارکنان باعث شد احساس کنم به یک مهمونی دوستانه دعوت شدم.

پرواز من با ایرانایر به سمت شیراز
برای این سفر، بلیت پروازم رو از طریق آژانس سیوان دشت آریا گرفتم و با هواپیمایی ایرانایر از تهران به سمت شیراز حرکت کردیم. راستش پرواز خیلی راحت و بهموقع انجام شد و همین باعث شد از همون اول حس خوبی نسبت به سفر پیدا کنم.
وقتی هواپیما روی باند فرودگاه شیراز نشست، اولین چیزی که به چشمم خورد، هوای مطبوع و آرامشی بود که شهر داشت. حتی قبل از اینکه از سالن فرودگاه بیرون بیام، اون حس مهموننوازی و صمیمیت شیرازیها رو میشد تو لبخند کارکنان فرودگاه دید.
حالوهوای ورود به شیراز
از همون لحظهای که از فرودگاه خارج شدم، عطر خاص بهارنارنج (که هنوز توی هوا مونده بود) به استقبالم اومد. راننده تاکسی با لهجه شیرین شیرازی خوشآمد گفت و من مطمئن شدم که این سفر، پر از لحظات خوب و خاطرهانگیز میشه. جادههای سبز اطراف فرودگاه، کوههای اطراف شهر و اون آسمون آبی تمیز، همهچیز دست به دست هم داده بود تا حس کنم وارد یکی از زیباترین و اصیلترین شهرهای ایران شدم.
تاکسی VIP تا هتل بزرگ شیراز
بعد از تحویل گرفتن بار، از فرودگاه یک تاکسی VIP گرفتیم تا مستقیم به سمت هتل بزرگ شیراز بریم. ماشین خیلی راحت و تمیز بود، راننده هم خوشبرخورد و حرفهای. از همون لحظهای که سوار شدیم، حس کردم سفرمون قراره با آرامش و آسایش ادامه پیدا کنه.
یک اتفاق غیرمنتظره؛ تصادف کوچک
اما وسط راه، یک اتفاق جالب و البته کمی استرسزا افتاد. راننده ما سر یکی از چهارراهها با یک خودروی دیگه برخورد جزئی کرد. خوشبختانه هیچکس آسیب ندید و ماجرا خیلی سریع با یک گفتوگوی دوستانه بین رانندهها حل شد. حتی یکی از رهگذرا با لهجه شیرین شیرازی شوخی کرد:«نگران نباشید، اینم بخشی از خوشامدگویی شیرازه!»
این برخورد شیرین باعث شد نه تنها استرس از بین بره، بلکه خاطرهای بامزه و خاص از همون ابتدای سفر تو ذهنم بمونه. بعد از چند دقیقه دوباره راه افتادیم و به سمت هتل حرکت کردیم.
یاد سفر قبلیم به تور وان با اتوبوس vip افتادم؛ مسیری طولانی و خستهکننده که ساعتها در جاده بودیم تا به مقصد برسیم. با اینکه اون سفر هم پر از خاطرههای خوب بود، اما خستگی راه بهقدری زیاد بود که چند روز اول بیشتر صرف استراحت شد تا گشتوگذار. اینجا در شیراز، فقط با یک پرواز کوتاه و مسیری کمتر از نیم ساعت از فرودگاه تا هتل، تونستم خیلی سریع خودم رو توی اتاق راحت هتل بزرگ ببینم و بدون اتلاف وقت، آماده لذت بردن از شهر بشم. همین تفاوت باعث شد بیشتر به ارزش انتخاب مسیر درست سفر فکر کنم.
ورود به هتل بزرگ شیراز
وقتی به هتل بزرگ شیراز رسیدیم، همه خستگی راه با دیدن نمای فوقالعاده هتل از بین رفت. ساختمون روی بلندی قرار گرفته و چشماندازش به کل شهر واقعاً بینظیره.
دو شب اقامت بهیادماندنی در هتل بزرگ شیراز
اقامت من در هتل ۵ ستاره بزرگ شیراز واقعاً جزو بهترین تجربههای سفرم بود. دو شب در این هتل گذروندم و هر لحظهاش ترکیبی از آرامش، راحتی و لوکس بودن بود. اتاق بزرگ، تخت نرم و امکانات کامل باعث شد بعد از یک روز پرماجرا در شهر، دقیقاً همون استراحتی رو داشته باشم که لازم داشتم. شبها وقتی از پنجره اتاق به چراغهای شهر نگاه میکردم، حس میکردم شیراز با همه زیباییهاش فقط برای من روشن شده.
صبحانه سلطنتی هتل بزرگ شیراز
صبح روز اول وقتی به رستوران هتل رفتم، با یک صبحانه سلطنتی روبهرو شدم. میزهای پر از خوراکیهای متنوع: از نان تازه و پنیرهای محلی گرفته تا املت داغ، نیمرو، مرباهای رنگارنگ و حتی غذاهای گرم سنتی شیراز. تنوع آنقدر زیاد بود که انتخاب سخت میشد، اما کیفیت همه خوراکیها عالی بود. یاد سفر قبلیم به کیش و اقامتم در هتل داریوش افتادم. صبحانه اونجا هم خیلی مفصل و جذاب بود، مخصوصاً با تنوع بینالمللی مثل سوسیس، پنکیک و نوشیدنیهای متنوع. اما تفاوت اصلی این بود که در هتل بزرگ شیراز حس اصالت و طعم محلی غذاها بیشتر به چشم میاومد.
در واقع اگر صبحانه هتل داریوش کیش حس سفر خارجی و مدرن رو میداد، صبحانه هتل بزرگ شیراز بیشتر رنگوبوی ایرانی و سنتی داشت؛ چیزی که دقیقاً با روحیه شهر شیراز هماهنگ بود.
جا ماندن از پرواز برگشت
برنامهریزی کرده بودم بعد از دو شب اقامت عالی در هتل بزرگ شیراز، با پرواز برگردم تهران. اما به دلایلی از پرواز برگشتم جا موندم. همون لحظه حس کردم تمام آرامش این سفر کوتاه به استرس تبدیل شد. وقتی فهمیدم باید زمینی برگردم، یاد سختترین بخش سفرهای قبلیم افتادم.
یاد اون روز در تور کویر کاراکال افتادم؛ روزی که بهخاطر یک مصدومیت کوچک از گروه جدا شدم و مجبور شدم بهتنهایی و با تاکسی مسیر طولانی برگشت تا تهران رو طی کنم. سفری که به جای لذت، با خستگی و درد همراه بود. حالا همون حس ناخوشایند دوباره برگشته بود؛ اینبار نه در دل کویر، بلکه در مسیر برگشت از شیراز.
سختی راه زمینی تا تهران
سوار تاکسی شدم و راه طولانی زمینی تا تهران رو شروع کردم. هرچند راننده خوشاخلاق بود، اما هیچچیز جای راحتی پرواز رو نمیگرفت. ساعتها نشستن در جاده واقعاً خستهکننده بود و با خودم گفتم: «قدر لحظههایی که سفر راحت داری رو باید بیشتر بدونی.»