تجربه سفر من از هتلهای یزد
یزد همیشه برای من فقط یک شهر تاریخی با بادگیرهای بلند و کوچههای خشتی نبود؛ این بار اقامت در هتلهای یزد، سفرم رو به یک ماجراجویی متفاوت تبدیل کرد. هر شب در یک هتل، هر بار تجربهای تازه؛ از آرامش سنتی گرفته تا راحتی مدرن و حتی شبی پر از رمز و راز در دل یک ارگ قدیمی.

هتلهای سنتی یزد؛ سفر در زمان
وقتی وارد هتل سنتی یزد شدم، حیاطی با حوض فیروزهای، درختهای انار و اتاقهایی با پنجرههای چوبی منتظرم بودن. قدمزدن توی این فضا مثل این بود که ناگهان زمان به چند قرن قبل برگشته باشه. شبهای کویر، دیوارهای خشتی و سکوت حیاط، اقامتم رو شبیه یک رؤیای تاریخی کرده بود.
هتلهای مدرن یزد؛ راحتی در قلب کویر
بعد از زندگی در دل تاریخ، سری هم به هتل مدرن یزد زدم. اینجا همهچیز متفاوت بود؛ اتاقهای مجهز، رستورانهای متنوع و حتی استخر. بعد از پیادهروی طولانی در بافت تاریخی، برگشتن به یک اتاق شیک و خنک واقعاً حس لوکس بودن سفر رو کامل میکرد.
هتل داد یزد؛ تلفیق سنت و مدرنیته
وقتی وارد حیاط هتل داد یزد شدم، اولین چیزی که دیدم حوض بزرگ وسط حیاط بود؛ درست مثل عکسهای قدیمی یزد. شبها وقتی چراغها روشن میشدن، فضا حال و هوایی جادویی داشت.
صبحانه کامل، رستوران متنوع و کافه دنج هتل، باعث شد اقامتم فقط یک شب در هتل نباشه، بلکه تجربهای کامل از آرامش و راحتی باشه. از همه مهمتر موقعیت عالی هتل بود؛ تنها چند قدم با میدان امیرچخماق و بازارهای سنتی فاصله داشت.
هتل صفائیه یزد؛ میان سبزی و خشتی
روز دوم به هتل صفائیه یزد رفتم؛ هتلی که اسمش همیشه برام پر از کنجکاوی بود. محوطه سبز و درختان سرسبز در دل کویر، اولین چیزی بود که منو شگفتزده کرد.
این هتل دو بخش داشت؛ هتل قدیم با معماری سنتی و هتل جدید با امکانات مدرن. من بخش سنتی رو انتخاب کردم؛ اتاقهای خشتی با پنجرههای قوسدار، درست مثل زندگی در یک خانه تاریخی.
رستوران هتل هم تجربهای جداگانه بود؛ شولی یزدی، دیزی محلی و صبحانهای پر از نان تازه و مرباهای خونگی، مزه یزد رو برای همیشه توی ذهنم موندگار کرد.
هتل ارگ یزد؛ شبی پر از رمز و راز
روز سوم سفرم اوج ماجراجویی بود؛ هتل ارگ یزد. از لحظه ورود، دیوارهای بلند خشتی و راهروهای پیچدرپیچ، حسی رازآلود به فضا میدادن. شب وقتی روی پشتبام ایستادم و به آسمان پرستاره نگاه کردم، انگار زمان متوقف شده بود. سکوت کویر و نسیم شبانه، این اقامت رو به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل کرد.
کویر کاراکال و کمپ سنباد؛ وداعی باشکوه با یزد
آخرین روز سفرم به دل کویر کاراکال گذشت؛ جایی که شنهای طلایی زیر نور غروب میدرخشیدن. سافاری، شترسواری و بعد هم شبنشینی در کمپ سنباد، اوج هیجان و آرامش رو با هم داشت. وقتی کنار آتش، موسیقی محلی پخش میشد و ستارهها بالای سرم میدرخشیدن، فهمیدم این سفر چیزی فراتر از یک تور عادی بود.
جمعبندی
اقامت در هتلهای یزد برای من فقط یک انتخاب اقامتی نبود؛ بلکه سفری در سفری دیگر بود. هر هتل قصهای داشت؛ از سنتی تا مدرن، از آرامش تا رازآلودگی. و در نهایت، کویر کاراکال نقطه پایانی شد بر سفری که هیچوقت از ذهنم پاک نخواهد شد.
ممنون از سیوان دشت آریا بابت رقم زدن این تجربه خفن